حِجر در آیات قرآن کریم
این کلمه در قرآن در چهار سوره و پنج آیه آمده است: «وَقَالُواْ هَذِهِ أَنْعَامٌ وَحَرْثٌ حِجْرٌ لاَّ یَطْعَمُهَا إِلاَّ مَن نّشَاء (انعام، 138)؛ «وَلَقَدْ کَذَّبَ أَصْحَابُ الحِجْرِ الْمُرْسَلِینَ
» (الحجر، 80)؛ «لَا بُشْرَى یَوْمَئِذٍ لِّلْمُجْرِمِینَ وَیَقُولُونَ حِجْرًا مَّحْجُورًا
»؛ «... وَجَعَلَ بَیْنَهُمَا بَرْزَخًا وَحِجْرًا مَّحْجُورًا
» (فرقان، 22، 53)؛ «هَل فی ذَلِکَ قَسَمٌ لِذِی حِجرٍ» (الفجر، 5).
حِجر در لغت در اصل به معنی بازداشتن و جلوگیری کردن است و نیز در تنگنا قرار گرفتن. حَجَر علیه القاضی: قاضی وی را از تصرف در مال خود، جلوگیری کرد. حِجر کعبه یعنی د یوار دایره شکل سمت غربی کعبه را نیز با توجه به همین معنی، حِجر گفتهاند، چون در طواف کعبه، نباید به درون آن دیوار بیایند و باید از پشت، گِرد آن طواف کنند (التبیان، شیخ طوسی، 483/7؛ النهایة فی غریب الحدیث، ابن اثیر، 341/1). به دامن پیراهن، اسب مادهی (باردار) و هالهی ماه نیز حِجر گفتهاند (المفردات، راغب، 109؛ (به نقل از مبرِّد). حجر اسماعیل: خانهی اسماعیل (علیه السلام) که قبر او و مادرش هاجر نیز در آنجا است (مجمع البحرین، 260/3). «حِجر» در آیهی بالا از سورهی انعام به معنی ممنوع و اختصاصی است؛ چون بت پرستان میگفتند: این چهارپایان و کشتزار، ویژهی خدایان ماست و کسی حق تصرف در آنها ندارد (مجمع البیان، 372/2). در سورهی «حِجر» این لفظ نام گروهی است که گفتههای پیامبران خدا را تکذیب میکردند. و در آیهی 53 فُرقان، به معنی بازداشتن و دور نگاه داشتن است یعنی خداوند از به هم آمیختن دو آب بسیار شور و شیرین، جلوگیری کرد. حِجر در سورهی «فَجر» به معنی عقل و خرد است و «ذی حجر» یعنی خردمند. دربارهی معنی «حِجراً محجوراً» (فرقان، 22) مفسران قرآن، نظرهای گونه گون ولی تا اندازهای نزدیک به هم دارند. مجاهد و ابن جُریح گفتهاند: این، سخن مُجرمان است. آنان به شیوهی این جهان که وقتی احساس میکردند ممکن است کسی با او روبرو شدهاند، آنان را بکشد، میگفتند: «حجراً محجوراً» یعنی ریختن خون ما برای همیشه، کاری ناروا و حرام است، زمانی که فرشتگان عذاب را میبینند، به عادت خود در این جهان، در روز قیامت نیز به فرشتگان میگویند: «حِجراً محجوراً (التبیان، 483/7؛ الصحاح، جوهری، «حجر»). سپس این مفسران بیتهای زیر را به ترتیب از مُتَلَمِّس و شاعر دیگر جاهلی - اسلامی، برای تأیید نظر خود آوردهاند:
جَنَّت الی النَّخلة القُصوَی فقُلتُ لَها
حِجرٌ حَرامٌ اَلا تِلکَ الدَّهاریسُ
وی آهنگ آن درخت خرمای دوردست کرد و به او گفتم: هان بدان این چنین بلاها و گرفتاریها، حرام و ممنوع است. حِجر در دو بیت بالا، چنانکه دیده میشود، به معنی «حرام» و ممنوع ا ست.
قَتاده و ضحّاک، این جمله را از گفتههای فرشتگان به کافران و مجرمان دانسته و گفتهاند: فرشتگان به آنها میگویند: شنیدن مژدهی بهشت بر شما حرام است و راهی به بهشت نخواهید یافت. بنابراین، معنی «حِجراً محجوراً» بدین گونه خواهد بود: «جَعَلَ اللهُ علیکم الجَنَّة حِجراً مَحجوراً» (خداوند برای همیشه، بهشت را بر شما حرام گردانیده است)(التبیان، همان؛ مجمع البیان، 165/4؛ روح الجنان و روح الجِنان، 73/4؛ مجمع البحرین، طریحی، 258/3).
کتابنامه :
لسان العرب، مجمع البیان؛ طبرسی؛ معانی القرآن؛ النهایة فی غریب الحدیث، ابن الاثیر.
گروه نویسندگان، (1391)، دائرةالمعارف تشیع (جلد ششم)، تهران: انتشارات حکمت، چاپ اول.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}